sarehh
۲,۱۳۶ پست
۵۵ دنبال‌کننده
۶۶,۵۳۳ امتیاز
زن
آروم و عادی

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.

که یکی هست و هیچ نیست جز او

بازنشر کرده است.

در گذر از خاطره ها
جایی ناخوداگاه توقف میکنی..
اول لبخندی گوشه لبانت نقش میبندد
یک آن لبخندت یخ میزند..
با نگاه خیره ای ساعتها
در ان خاطره دست و پا میزنی
سهمت چیزی جز
غرق شدن نیست...

دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.

اینکه داشته باشی
مثل این است که
در پیاده رو
ناگهان در بگیرد

همین قدر
همین قدر

دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.

دنیا پر از عبور است
عبورهای سرد و گس..

عبور بی هنگام باد بر تن عریان شمع...
عبورهای بی تکرار و پرتکرار
و امان از
عبورهای بی تکرار..

: /

دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.

وقتِ که برسد
تمام عقربه ها برای
دست به یکی می کنند ...

مشاهده ۷ دیدگاه ارسالی ...
  • Reza

    خواهش میکنم ساره خانم عزیز 🌹🙏😊
    خیلی ممنونم از دعای قشنگتون 🙏🌹
    امیدوارم شب یلدایی خوبی در کنار عزیزانتون داشته باشی 🙏🌹😊

  • sarehh

    مچکرم
    همچنین
    برقرار باشید 🌸

بازنشر کرده است.

من دور میشوم که تو را تا اورم
دوری فقط مرا به تو نزدیک می کند

....

بازنشر کرده است.

چه طنازانه
مرا در می نوردد
نگاه دورِ
به قامت کشیده ات ...

: ))

بازنشر کرده است.

گاهی به جورچینی
وارونه اسیریم..
به جست و خیز احساسی بی منطق..
به غربت درون..

قفسمان میل شکستن دارد...

: /

مشاهده ۸ دیدگاه ارسالی ...

گیج و خموش است
آنکه راهی را با احساس برگزیده

و اینک عقل
تمام رویاهای بر گل نشسته اش
را به سخره میگیرد...


رنگ از رخ آینه پرید
وقتی لبخندِ گرمِ چیره بر پیکرش
را دید ...

/

سوسوی چراغی از دور
نگاه پروانه را دزدید..
پروانه با خیال خامی
شروع به بال زدن کرد..
جای دنجی برای خواب
بنظرش آمد...

ولی بیدار که شد پرهای ظریفش
در شعله چراغ
سوخته بود..

او ماند و عطش خیال خام...

: ))

زنبق های وحشی هم
به اغما رفتند
از تب تندِ
خفقانِ زمانه ...

: /

  • اسماء

    زمانه که به خفقان باشد
    چه زنبق باشد چه رز من
    همگی به تب نکشیده به اغمای طولانی خواهند رفت
    وحشیانه نفس هایشان را در سینه ها می‌کوبد و بغض هایشان را خفه در گلو می‌گذارد این زمانه چه درد ها می‌گذارد
    بر همان زنبق های وحشی و رزهای من❤️

سیگار روشنش را بی محابا
در انبار کاه انداخت..
در چشم بهم زدنی
انبار به فنا رفت..
خود نیز در آتش آن سوخت..
و تمام مدت
روح سرگردان
به غفلت جسم بی گناهش
می گریست..

: ))

دل انگیز است
حتی
بوییدن هوایی که
تو از آن گذر کرده ای...

: )

بازنشر کرده است.


آشفتگی ذهن
قدرت این را دارد که تو را به تنگنا بکشد
به پوچی...
و اگر بتواند با خود همراهت کند
تمام تار و پود های افکارت را
تا مرز گسستگی می کشاند
تا به خود آیی در باتلاقی فرو رفته ای
که زائده ی افکار پریشانت است
پس
قدرت ذهنت را دست کم نگیر

: )