رَهآ
۴۲ پست
۱۹ دنبال‌کننده
۵۶۳ امتیاز
زن

تصاویر اخیر

طَرد شده و نفرت اَنگیز از اول قدم برمیداری . دلگَرم باش بِ من . هر چند زمان میبره .
دیدگاه غیرفعال شده است.
اون روزی ک بتونم با تک ب تک ترس هام رو ب رو بشم و مثلِ یک پدر نگران بغلشون کنم و باهم خداحافظی کنیم ، قطعن میتونم بگم ک ب اندازه کافی بزرگ شدم .
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
پیشرفتِ یک جامعه رو میشه با موقعیتِ اجتماعی جنس مونث ، اندازه گیری کرد .
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
شایدم لذتی عمیق تر از این نبود ک فردی رو ببینی ک جهان رو مثِ تو میبینه .اینجوری میفهمیم ک یک احمقِ تنها نبودیم .
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
کلا شعورِ اطرافیان چیزِ خِیلی خوبیِ . و هر قدرم بتونی گوش و چشماتُ محکم بگیری ، بازم بی شعوریشون اذیتِت میکنه . مخصوصن وقتی واس کارت زحمتم کشیده باشی .
  • رَهآ

    اگ این کارُ بیخیال شم کارِ آدم ضعیفاس ‌.
    اما خب . هر روز ک بیام باید کلی حرف بشنوم ؟
    اونی ک آرزوی زندگی ادم هایی تحتِ عنوان خانواده داشت ، این روز هارو پیش بینی کرده بود احیانا؟
    یا فقط خوشحالی و ارامش ۱۰ ، ۱۲ سال ِ اولِ زندگی رو در نظر گرفته بود.

دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
دلم میخاد اونقدی سرم شلوغ باشه ک حتی زمانی برای فک کردن راجع ب اینک این نیمچه فعالیت مجازیم رو هم حذف کنم یا چی ،رو هم نداشته باشم ‌.
دیدگاه غیرفعال شده است.
هر کسی باید ی جایی رو تو ذهنش داشته باشه ک بتونه بهش بگه خونه . اصلن لازم نیس داخلش کاناپه یا شومینه باشه . حتی به سقف هم نیازی نداره . مهم اینک وقتی اونجایی اروم باشی و وقتی ام نیستی ، از ذوق اینک پایانِ روز کاری قراره اونجا باشی ، احساس ارامش کنی.
  • رَهآ

    شایدم دلیل اروم بودنش این میتونه باشه ک ، از شدت تهی بودن تو رو انتظار میکشه . و خب چی بهتر از این ک موجودی عمیقن ، هستیِ تو رو بخواد؟

دیدگاه غیرفعال شده است.
اونقد فاصله ی بینِ تصوراتم از آیندم با تفکرات خانوادم زیاد شده ک احساس عذاب وجدان میکنم . و من حتی اگ تو اون مسیر هم قرار بگیرم هیچوقت خوشحال نیستم؟
  • رَهآ

    و خب خیلی ناراحت کنندس .
    تهِ همه آرزوهات هم شادی نیس .
    یا باید نسبت ب خانوادم احساس ناراحتی داشته باشم یا نسبت به ارزوها؟
    کاش ارزوهایی ک ادم رو ناراحت میکنن هیچوقت ب ذهنمون خطور نمیکردن .

دیدگاه غیرفعال شده است.
عجیبه ک توقع دارن ،همه ی آدم ها ، تصویر های یکسانی ببینن اونم وقتی پنجره ی زندگیِ هر کسی ، تصویرِ متفاوتی رو نشون میده .
دیدگاه غیرفعال شده است.
مثلن ، زمانِ نوادگانتون ، از بینی تا چونه هم جزِ اندام خصوصی محسوب میشه که باید پوشوند .
دیدگاه غیرفعال شده است.
بر فرورفتگی های این سَنگ دَست بکش . و قرن ها عبورِ این رودخانه رآ حس کن .
دیدگاه غیرفعال شده است.
وقتی کِ بیخیالِ جسمُ تَن ، دستِ روحشُ بآید گرفت ُ بآش رَقصید .
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
×
  • رَهآ

    هِی نوشتم ، هِی پاک کردم . تهشم نفهمیدم خجالتی بودم یا مغرور . دیگ خودمَم خودم رو نفهمیدم . بحثِ دغدغه نبود . بحثِ خواستن بود .
    ک بجای برگشتن ، مثِ همیشِ فرار کردم .

دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
احتمالَن بدترین نوعِ مجازات این بود کِ بهم عمرِ جاودانه بِدَن .
  • رَهآ

    امیدوار بودم ک دنیا در پارت های مختلفی از هم جدا ، و زندگی هِی از نو ، شروع میشد . نَ پایانِ همیشگی رو دوس داشتم و نَ جاودانگی و ابدیت در یک تن . دلم میخواس هر بار در فضا ، فرهنگ و رسومِ متفاوتی بدنیا بیام با تجربه های متفاوت . یک بار گل فروش باشم ، یک بار سرآشپز و رستورانِ خودمُ داشته باشم ، یه بارم مامور مخفی ، یه بارم با استعدادِ بازیگری متولد شم البته باید ، یه ذره تمایل به مشهور شدن هم در وجودم قرار داده میشد . یه بارم رزمنده باشم تو ارتش با اون بوت های بند بندی و لباسی که بهم احساسِ محکم بودنُ مسئولیت میده . میدونی دلم نمیخواد همه اینارو تو یه بار زندگی تجربه کنم . از ناخونَک زدن به کاری و رها کردنش متنفرم . دلم میخواس وقت و عمرِ کافی برای عمیق شدن تو هر کاری وجود داش . دلم میخواس هر بار از نو متولد بشم . شاید .

دیدگاه غیرفعال شده است.
دلم واسِ اون خودمی که تقویم هارو پشتِ سر هم پُر میکرد، تنگ شده . یا خیلی بی حوصله شدم یا دیگ نمیتونم با پیچیدگیِ کلمات،سادگیِ حسِ واقعیم رو ثبت کنم؟ شایدم خطوطِ پرایوسی بیش از حد قرمز شدن .
دیدگاه غیرفعال شده است.