داشتم فکر میکردم بعضیامون خیلی بیرحمانه داریم یه دردایی رو تحمل میکنیم، دردایی که خیلی بزرگتر از قد و قوارهی ماست. هیچوقت حق انتخابی براشون نداشتیم، زورشون خیلی بیشتر از لبخندامونه. دردایی که هر بار از خودت میپرسی خب چرا بازم من؟ و هر بار جوابی که هیچوقت پیداش نکردی غمگین و غمگینترت میکنه.
من که دیدم غمو
دردشم که به استخوان رسید
به مو هم رسید
اتفاقا پاره هم شد
دیگه چی مونده که نگرانش باشم؟!
یه روز گوشیتو میندازی یه کنار،استوری ها رو نمی بینی، دیر جواب میدی، نوتیف ها رو خاموش می کنی، چت ها رو باز نمی کنی، توی هر گروهی که هستی دیگه چیزی نمی نویسی،
و میفهمی همه این چیزا الکی بوده! زور اضافه میزدی تا با آدمهای بیشتری در ارتباط باشی و میخواستی همه رو راضی نگه داری و بعدش یادت میوفته توی همه ی اون مدت داشتی خودتو به خاطر بقیه از دست میدادی...
«وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ ۚ»
یه جا خدا میگه:
یادت نره برای چیزای که الان داری یه روزی دعا کردی
و آرزوشو داشتی...
اون از هرچیزی که بخوای بهت میده کافیه از ته ته قلبت بخوای🤍
آدم هایی که همیشه تکیه گاه دیگران بودن وقتی مشکلی پیدا میکنن تنهایی رو بیشتر دوست دارن چون، عادت به تکیه کردن ندارن ...
.
هروقت ردپای کسی که آرامشم را گرفته بود، تعقیب کردم،به خودم رسیدم
•
یکی از قشنگترین شعرهایی که خوندم،
واسه سعید صاحب علم بود که راجب کارما
خیلی قشنگ توضیح میده:
«دل شکستی و کسی نیست بگوید این غم،
بومرنگ است! شبی سوی تو بر میگردد!»
ولی قرار نبود روزای جوونیمون رو با غم بگذرونیم …🖤
نسل خوبی نبودیم !
نسل انتخاب بین بد و بدتر ! ...
به ما که رسید رودخانه ها خشکید ، جنگل ها سوخت و ابر ها نبارید
دل به هر کس دادیم ، قبل از ما دل داده بود
نسل دیدن و نداشتن ، خواستن و نتوانستن ،رفتن و نرسیدن
نسل آرزو های که تا آخرش بر دل ماند
نسل آهنگ های سوزناک
نسل طلاق هفتاد درصد
نسل فیس بوک از سر بی کسی
نسل درد و دل با هر کسی
نسل ماندن سر بی راهی
نسلی که ناله های همو فقط لایک می کنیم
نسل خوابیدن با اس ام اس
نسل جمله های کوروش و دکتر شریعتی ...
نسل کادو های یواشکی
تنها نسلی هستیم که هرگز نخواهیم گفت جوانی کجایی که یادت بخیر ...
نمیدانم چه میخواهم بگویم
غمی در استخوانم میگدازد...."
یاری دهندهای وجود ندارد. ما اینجا تنها و غریب رها شدهایم.
نمیبینی؟
دلم نه عشق می خواهد
نه دروغهای قشنگ !
نه ادعاهای بزرگ
نه بزرگهای پر ادعا !
دلم کسی را می خواهد که
بشود با او حرف زد
و بعد پشیمان نشد !
و پشیمان نشد و پشیمان نشد !!!
از پنجره به پیادهرویِ مملو از جمعیّت نگاه کردم
با خودم گفتم میبینی؟
لباسهایی هستند که راه میروند،
دروغ میگویند،
عاشق میشوند،
میمیرند...
کمتر لباسی آن بیرون است که درونش "انسان" وجود داشته باشد.
به راستی که این دنیا یک رختکنِ بزرگ است.
همیشه میگفتند !
امیدواریم آرزوهات برات خاطره بشند…
حالا سوال من اینجاست !!!
“شده خاطراتت، واست آرزوت بشه..؟!”
علیرضا
سلام صبحتون دل انگیز🌺🌹
امید کرم زاده